** ماه آسمون زندگی من و بابایی همیشه بدرخش و چراغ زندگیمون باش **
نازنین مامان! خوشگل خانومی!
خیلی روزها دارن تند تند میگذرن و تو هم داری حسابی بزرگ میشی ...برای خودت توی حرف زدن کلی استاد شدی.........کل حرفهای ما بزرگترها را تکرار میکنی....و با شیرین زبونیهای کودکانه ات حرف میزنی......
عروسکت رو روی پاهات میذاری و براش شعر لالایی گل لالا را میخونی....
هرازگاهی بین بازیهات میای تو بغلم و بوسم میکنی....
چند وقتیه مدام از من و بابا میپرسی دوسم داری؟ ما بهت میگیم : بله...با خنده
می پرسی چرا؟ ما بهت میگیم چون دختر مهربونی هستی...مؤدبی...خوش اخلاقی... اذیت نمیکنی و ... تو هم ذوق میکنی و با خنده میگی باشه و میری دوباره بعد از چند ساعت میای میپرسی مامان دوسم داری؟.....................
وقتی من جارو میزنم یا گردگیری میکنم سریع تو هم میای مثل من شروع میکنی به تمیز کاری و بعد یهو میگی :آخ خسته شدم ، یه کم بشینم اِسِلاحَت (استراحت) کنم...
میخوام اون لحظه درسته قورتت بدم عزیزم.....................
تازگیها از من اجازه میگیری میگی:مامان برم حیاط زود برمیگردم... اگه بهت بگم نه میگی: مواظبم من هم بهت میگم باشه برو مواظب خودت باش میگی: مرسی زود میام......
با گوشی موبایلت مدام به یکی زنگ میزنی و بعد از اینکه یه کم حرف زدی گوشیتو به من میدی میگی مامان دوستمه باهاش حرف بزن.................
بعضی وقتا میای موهای منو شونه میکنی و میگی: مامان دارم آرایشت میکنم دیگه .....
حلما دختر عمه فاطمه شش ماهشه و تازه توی روروئک میشینه تو هم هوس کرده بودی که روروئکتو دوباره آوردیم و سوار میشی میگی: مامان حلما شدم.....
روی تخت اتاق خواب بالا و پایین پریدن رو خیلی دوست داری و من و بابایی را صدا میکنی که بیاییم ببینیمت که داری بازی میکنی...
کیف باب اسفنجیت رو برمیداری میای پیش من میگی مامان برام میوه بذار برم مدرسه...وبعد با من خداحافظی میکنی و میگی خداپِس (خداحافظ) زود میام....
خیلی از آهنگهای شروع کارتون ها رو بلدی و باهاشون میخونی.....
لباس خریده بودم توی خونه پوشیدم که ببینم چه جوریه یهو تو بهم گفتی: مامان خوشگل شدی ..بهت میاد ...مُبالَت (مبارک) باشه....من و بابا تعجب کرده بودیم....
خیلی خوردنی هستی تو عزیزم............
اصلاً توی خونه موندن رو دوست نداری صبح که از خواب بیدار میشی هنوز چشمهات باز نشده میگی: مامان بریم بیرون.....پارک رفتن رو هم که خیلی دوست داری و هر شب ازمون میخوای که بریم پارک.....تازه وقتی هم که میریم دل نمیکنی که برگردی.....
دخترکم!
به ستاره ها خواهم سپرد ، به جاده های شبت بتابند....
تا مسیر آرزوهایت بی نور نماند....