گل مامان!
امسال سومین سیزده بدری است که تو در کنار ما هستی ....
همه با هم اومدیم کویر و سیزده را در اینجا به در کردیم....خانواده خاله مهین و خاله طیبه و خاله
اعظم و دایی عباس و مادر جون و ما همه دور هم بودیم................ناهار هم مهمون خاله اعظم
بودیم....(قورمه سبزی)
خیلی هوای خوبی بود و تو کلی بازی کردی اولش میترسیدم که یه وقت بیفتی پایین ولی تو
خودت اینقدر که با هوشی از پشت سر توی ریگها میرفتی پایین که یه وقت نیفتی و دوباره
میومدی بالا... بدون اینکه کسی بهت یاد بده خودت این روشی میرفتی پایین و برمیگشتی...
هممون تعجب کرده بودیم...قربونت برم من که اینقدر تو ماهی.................
بعداز ظهر موقع برگشت رفتیم توی سبزه ها و اونجا هم کلی خوش گذشت ولی تو از بس که
توی کویر بازی کرده بودی خسته بودی و توی ماشین خوابت برد به همین خاطر از سبزه ها
عکس نداری................
عزیزم همه روزهای سال نود وسه به کامت باد................الهی که همیشه سلامت و شاد باشی
دختر یکی یه دونه ی مامان .........................