امروز دخترک قصه های من به دو سالگی سلام می کند و من در بهت این بالندگی مبهوت ،
خدایم را شکر می کنم. با لذت و تحسین نگاهش میکنم و او را می ستایم.........
عزیزم! چون با این لباس عروست خسته میشدی موقع خوردن کیک لباستو عوض کردم تا راحت
باشی..............
بیا شمعتو فوت کن تا صد سال زنده باشی.............
مامان عاشقته...................
روزی برسد که تو بر فراز قله های موفقیت باشی و ما نظاره گر شادیهایت باشیم..............
عزیزدلم!
به خاطر اینکه 12 دی شهادت امام رضا (ع) بود تولدتو با سه روز تأخیر یعنی یکشنبه 15 دی
ماه گرفتیم.......
چه لطیف است حس آغازی دوباره ، و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس....
و چه اندازه عجیب است ، روز ابتدای بودن !
و چه اندازه شیرین است امروز .....
روز میلاد ....
روز تو !
روزی که تو آغاز شدی !
محیای عزیزم تولدت مبارک................................