محیا

محیا جان تا این لحظه 12 سال و 3 ماه و 26 روز سن دارد

جشن تولد یک سالگی محیا......

توی این عکس روی پای مادر جون(مادربزرگ من) نشسته بودی...

قربونت بشم....الهی که تو لباس عروسیت  ببینمت....

عزیزم! نمیدونم چی توجهتو جلب کرده...

دخترم محیا!

بهترین آهنگ زندگی ما تپش قلب توست و قشنگترین روزمان روز شکفتنت...

                                                             تولدت مبارک.....گل نازم....

محیا در حال نای نای....

شرمنده گلم میدونم خسته شدی ... ولی یه امشبه دیگه، تحمل کن...

به چی فکر میکنی...

توی این عکس دیگه خسته شده بودی و خوابت میومد ، حق داشتی عزیزم.... آخه بعدازظهر که

درحال آماده کردن تدارکات تولدت بودیم تو هم بیدار موندی و نخوابیدی...


ماه من !

آخرش گریه کردی...ولی خداییش مثل پرنسس ها شدی...

مامانو ببخش ، خستت کردم آخه میخوام بزرگ شدی عکس تولدتو داشته باشی...

 

بالاخره محیا موفق شد توی مراسم تولدش بخوابه  و مهمونا را به مامان سپرد، یه نیم ساعت

استراحت کرد و وقتی بیدار شد، کیک تولدش را آوردیم و مراسم ادامه یافت ....

دخترم!

امروز سالروز تولد توست،و من هنوز در حیرتم از داشتنت، در کنار تمام داشته هایم ،تنها تو دلیل

کافی خوشبختی ام هستی...(البته بابایی هم هست)

شیرین من!

نمی دانم به چه زبان، بابت تمام آنچه با شکفتنت  ارزانی ام کرده ای سپاسگزار باشم!!!!!!

چشمها ، گوشها و قلبی را که پیش از تو داشته ام، نه به یاد می آورم و نه میخواهم، با تو دوباره

زاده شدم. تو به آن قالب گذشته ی من روح بخشیدی ، همین روحی که دیگران به خاطرش مرا

« مادر » خطاب می کنند.

 

 بهونه قشنگ من .... رفیق روز تنگ من...پری قصه های من.... شاپرک سفید من.....امید فرداهای من....

دختر رؤیاهای من....                      تولدت مبارک....

 


تاریخ : 01 بهمن 1392 - 00:46 | توسط : مامان محیا | بازدید : 3902 | موضوع : وبلاگ | 18 نظر

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام